فرستنده :
سحر
سه شنبه 92/4/11
تو اين دوره زمونه
بايد به بعضي از پسرا گفت :
خدايي دمت گرم که هنوز دست به ابروهات نزدي!!
مرد : ناهار چي داريم ؟
زن : ماکاروني
مرد : نمي خورم دوست ندارم
زن : چطور شنبه و يک شنبه و دو شنبه و سه شنبه وچهار شنبه و پنج شنبه خوردي دوست داشتي ؟
منطق رياضي چي ميگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگه که هر مسأله اي که ديدي داره آسون حل ميشه،بدون راه حلت اشتباهه
فرستنده :
سيد.....
شنبه 92/4/1
شروع کن، يک قدم با تو
تمام گامهاي مانده اش با من.
منم زيبا
که زيبا بنده ام را دوست مي دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو مي گويد
ترا در بيکران دنياي تنهايان
رهايت من نخواهم کرد
رها کن غير من را، آشتي کن با خداي خود
تو غير از من چه ميجويي؟
تو با هر کس به غير از من چه ميگويي؟
تو راه بندگي طي کن عزيزا، من خدايي خوب ميدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکي. يا خدايي، ميهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست ميدارم
طلب کن خالق خود را. بجو مارا، تو خواهي يافت
که عاشق ميشوي بر ما و عاشق ميشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايي، عالمي دارد
تويي زيباتر از خورشيد زيبايم. تويي والاترين مهمان دنيايم.
که دنيا بي تو چيزي چون تورا کم داشت
وقتي تو را من آفريدم، بر خودم احسنت ميگفتم
مگر آيا کسي هم با خدايش قهر ميگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستي، ببينم من تورا از درگهم راندم؟
که ميترساندت از من؟ رها کن آن خداي دور
آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را.
اين منم پروردگار مهربانت. خالقت. اينک صدايم کن مرابا قطره اشکي
به پيش آور دو دست خالي خود را. با زبان بسته ات کاري ندارم
ليک غوغاي دل بشکسته ات را من شنيدم
غريب اين زمين خاکي ام. آيا عزيزم حاجتي داري؟
بگو، جزمن کس ديگر نميفهمد. به نجوايي صدايم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ايمان
قسم بر اسبهاي خسته در ميدان
تو را در بهترين اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکيه کن بر من
قسم بر روز، هنگامي که عالم را بگيرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم کرد
براي درک آغوشم، شروع کن، يک قدم با تو
تمام گامهاي مانده اش با من
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو ميگويد
ترا در بيکران دنياي تنهايان، رهايت من نخواهم کرد
واسه منم دعا کنيد.
http://www.it-dpi.blogfa.com/